لایحه دفاعیه پرونده سرقفلی، سندی است که توسط متهم یا وکیل او به دادگاه ارائه میشود تا به ادعاهای مطرحشده درباره حقوق سرقفلی پاسخ دهد. در ادامه این مطلب نمونه نگارش شده از این لایحه را ملاحظه میکنید.
نگارش لایحه دفاعیه پرونده سرقفلی
ریاست محترم دادگاه تجدیدنظر استان ……
سلام علیکم
احتراماً؛
در خصوص دادنامه شماره ۹۲۰۹۹۷۰۰۵۶۱۰۰۲۹۸ مورخه …… موضوع پرونده کلاسه ۲/۸۸۰۰۷۷۷ (شعبه دوم دادگاه حقوقی شهرستان ……) عرایضی تقدیم داشته تا در جهت بررسی دقیق پرونده و احقاق حق بنده که سالها به طول انجامیده، مفید و راه گشا باشد.
- استرداد خواسته الزام خوانده به پرداخت مال الاجاره معوقه از تاریخ …… با اذن و اطلاع بنده نبوده؛ لذا خواهان ادامه رسیدگی آن میباشم.
- گواه بیطرف به اسامی ک ت ن تأیید کردند که مستأجر (خوانده) سرقفلی را از ید قبلی خود ابتیاع نموده است.
- اولاً؛ چگونهامکان دارد دو مرحله مالکیت سرقفلی معامله و منتقل شده باشد؟ اما در این بین هیچ قرارداد کتبی نوشته نشود و به قول خوانده مفقود شده باشد. !؟
- ثانیاً؛ دادرس محترم، در صدور رأی مذکور اصلاً اصول بیطرفی و عدالت را رعایت نکرده و بدون توجه به مستندات و مدارک و محتویات پرونده که مالکیت بنده بر سرقفلی را به اثبات میرساند. حتی بعضی از اظهارات شهود خوانده به سود خوانده تحلیل و تفسیر و برداشت نمود.
- ثالثاً؛ دادرس محترم در رأی تصریح نمودند، که سه تن گواه یعنی آقایان ک. ت. و ن. از رابطه قراردادی مبادله سرقفلی بینید قبلی مستأجر با مورث خواهان اطلاعی نداشتتهاند و این خود دلیل بر مدعای ماست. یعنی عدم تملک خوانده بر سرقفلی و عدم صداقت شهود بر ادای شهادت و به نفع خوانده و یا حداقل این که شهادت آنها متمکی بر علم و یقین اطلاع کافی از اصل مالکیت خوانده سرقفلی نبوده؛ لذا از اعتبار ساقط است.
- اظهارات شهودی که توسط خوانده معرفی شدند در چگونگی تملک خوانده بر سرقفلی به طور کلی تناقض دارد همان گونه که دادرسی محترم در قسمتی از آن اشاره نمودند، که آقای ک. اظهار داشت ولی حق سرقفلی را به خوانده واگذار کرد.
- در گواهی آقای پ. که بیان شد. پدرخواهان از خرید سرقفلی توسط مستاجر اطلاع داشت کذب محض میباشد. چون اگر اطلاعی داشت مثل بقیه موارد بلاشک آن را مکتوب مینمود و یا حتماً این امر مهم را به اطلاع نزدیکان درجه یک خود، میرساند. در حالی که حتی بنده که فرزند ایشان هستم، از وی نشنیدم. و اشارهای به آن نکرد و بارها عرض کردم نامبرده (پدرم) به علت عمل سرطان حنجره قادر نبود حرف بزند. ولی نوشت و پشت صفحه برگه به سرممیز مالیات توضیح داده است.
- این که آقای دادرس فرمودند؛ که قلت اجاره بهاء بین مالک و مستأجر قرینهای بر عدم مالکیت سرقفلی توسط خواهان میباشد. عرض میشود، که ولی بر طبق چه معیار و ملاکی چنین برداشتی نمودند؟ بهتر بود آن ملک و سنجش خود را در رأی ذکر میکردند برعکس نظر بنده بر این است، که قیمت اجاره بهاء بیانگر مالکیت پدر بنده بر سرقفلی میباشد.
بنابراین برای روشن شدن موضوع باید از مراکز مربوطه دارائی استعلام و نیز تحقیق و ضمناً تمام مدارک پرداخت مالیات از سال ١٣۴۶ تا سال ١٣۶۶ که پدرم زنده بود، تمام مدارک اصل موجود برابر اصل نمودم و در پرونده میباشد.
- همچنین جمله دیگر دادرس محترم که آوردند براساس عرف وقت و شرایط موجود سرقفلی مغازهها به سازنده اختصاص یافت متأسفانه ولی بدون بررسی و تحقیق و یا استعلام از کارشناسان مربوطه و بدون تکیه بر هیچ اصل و اساسی عرف و شرایط موجود مربوط به حدود ۷۰ سال قبل را برداشت و رأی و تصمیم خود را بر این برداشتهای غیر واقعی و بیپایه و اساس قلم زدند دور از رسم معمول بوده، لذا در این مورد نیز درخواست تحقیق و بررسی بیشتر به علاوه استعلام از مرکز مربوطه میشود.
و در مورد اظهارنامه مالیاتی در صفحه ۸۹ پرونده که به تقاضای اینجانب در سال ۱۳۸۲ گرفتم و در جواب سرممیز مالیاتی در مورد حق سرقفلی پرسیدند مغازهها به اجاره واگذار گردیده پولی به عنوان سرقفلی به مالکین پرداخت نگردیده.
- برداشت دادرس محترم از عبارت (بدون حق سرقفلی) در صفحه ۸۹ پرونده مربوط به برگ مالیات از جمله سطحی نگری ایشان است. چون جمله مذکور برداشتهای دیگری نیز میتواند به همراه داشته باشد، و هیچ دلیلی بر مالکیت خوانده بر سرقفلی و عدم مالکیت پدر بنده، نسبت به سرقفلی نمیباشد، و تمسک به این موارد برای اثبات حق مالکیت سرقفلی برای خوانده در کمال ناصوابی و دور از واقعیت و عدالت است.
لذا حداقل کاری که میبایست در طریق برداشت درست از آن جمله به عمل آورد استعلام از اداره مالیات میباشد.
- با بررسی کارشناسیهای انجام شده متوجه میشویم که در چند مرحله کارشناسی انجام شده افراد کارشناسی آنچنان تغییری نکردند، و این موضوع ذهن انسان را نسبت به تبانی آنها با خوانده بر میانگیزاند در حالی که میبایست در هر مرحله از کارشناسی افرادی غیر از کارشناسان قبلی انتخاب شوند تا از نظرات چندین کارشناس استفاده گردد.
- ثانیاً؛ با مقایسه مبالغ کارشناسیهای انجام گرفته ملاحظه میشود، که در هر مرحله به طور غیر واقعی قیمتها افزایش خیلی زیادی داشته که با هیچ ملاکی تناسب ندارد و به همین جهت بنده با توجه به طولانی شدن پس از اتمام مراحل دادرسی از وکیلم احتمالاً به جهت منصرف کردن بنده برای گرفتن حق خود (مغازه) ناامید شدم.
چنین قیمتها نجومی نوشتهاند تقاضای بنده تحقیق و معاینه محلی میباشد، و هر بار وکیلم آقایم مرحله دادرسی تمام شده گفت من نمیتوانم برای پرونده شما مرتب به قاضی گوشزد نمایم که رأی صادر نماید.
- ثالثاً؛ دادرس محترم، در صدور رأی هیچ اعتنایی به دلائل بنده در اعتراض به نظر کارشناسی نکرده است و این خود دوری از انصاف و عدالت، و به تبع آن باعث ضایع شدن حق مسلم بنده میباشد. چون از یک سو برای اثبات مالکیت سرقفلی برای خوانده به عرف تمسک جسته است، ولی از سوی دیگر جهت تعیین قیمت واقعی و یا تملک بنده بر سرقفلی هیچ توجهی به عرف نکرده است؛ لذا با تأکید مکرر تحقیق و معاینه محلی را ضروری میداند.
- با توجه به این که قاضی اصلی پرونده آقای (ع.) که سالها در جریان پرونده بوده شاید به خاطر سنگینی و پیچیدگی پرونده موفق به صدور رأی نگردید اما دادرس محترم ظرف چند روز با مطالعه و بررسی سطحی اقدام به اخذ تصمیمی نمود که نتیجه اش صدور رأی ناصحیح و غیر عادلانه و دور از واقعیت و محتویات پرونده شد، با توجه به تواناییهای ریاست محترم شعبه دوم آقای ع. بارها ابراز نموده به بنده پرونده احتیاج به مطالعه کافی دارد.
- در فروش و انتقال سرقفلی مالک مغازه هفتاد درصد از پول آن سهم دارد که باید از طرف خریدار به مالک پرداخت گردد. در حالی که در این قضیه هیچ پولی به مالک پرداخت نشد، و با وجود تمام مدارک مستند که در پرونده موجود است. اشارهای کمتر از حرف شاهدان شده است.
علاوه بر این که حاضرم برای اثبات حق خود قسم یاد کنم و کلیه مدارک و اسنادی که جهت کمک و روشن شدن به حل این مسئله در پرونده موجود میباشد. را ارائه نمایم.
- باملاحظه تمام قراردادهای بین مرحوم پدر و پدربزرگ بنده (ضم در پرونده با مستأجرین موضوع تمام آنها اجاره بوده و کلیهای از انتقال سرقفلی به میان نیامده است از جمله؛
- الف- دو قرارداد اجاره مربوط به سالهای ۱۳۳۸ شمسی لغایت اسفند ۱۳۳۹ شمسی بین مرحوم پدربزرگم آقای ب. ن. با آقای ح. ک. و سپس انتقال آن به آقای غ..ن. که در تاریخ تحویل مغازه مشخص شد. پس از گذشت ۱۸ سال بدون هیچ گونه قید مبلغ و اشاره سرقفلی عیناً دست خط اجاره نامه باطل شده یک سال زیرنویسی و بدون هیچ گونه توضیحی انتقال داده و حتی امضاء کننده کاملاً مشخص نیست. کیست با توجه به گرفتن سرقفلی ٢۴٠ هزار تومانی.
- ب ـ دو قرارداد دیگر مربوط به سالهای ۱۳۵۷ و ١٣۶٠ بین مرحوم پدرم آقای ع. ن. با آقای غ. ن. که قرارداد مرداد ۱۳۵۷ نقل و انتقال در حضور اینجانب و همسایههایی که همگی زیر قرارداد امضاء شده و تعیین اجاره بهاء توسط مرحوم پدرم از یکصد و هشتاد و هشت تومان به مستأجر جدید آقای غ. ن. به سه هزار ریال با اجاره نامه باید بهامضاء رسید.
- ج- توافق حاصله در شعبه ۳ دادگاه حقوقی به تاریخ …… تاریخ ستمشاهی، که طبق درخواست مرحوم پدرم از آقای ح. ک. مبلغ اجاره از یکصد تومان به یکصد و هشتاد و هشت تومان اضافه شده بود دادنامه حقوقی شماره ۵٣۶- ٣۶- ٣۶/۴٧٩ مدنی در خصوص دادخواست جهت تعدیل اجاره بهاء که در دادگاه انجام گرفت و آقای ک. هیچ اشارهای به سرقفلی پرداخت کرده، اشاره نکرده و رأی دادگاه را قبول نموده با ابطال تمبر ضمیمه پرونده میباشد.
- از قراردادهای اجاره آن هم با مبلغ زیاد مربوط به سالهای ١٣۵٧ تا ١٣۶٣ بین مرحوم ع. ن. و آقای غ. ن. مسلم میگردد، که مستأجر مالک سرقفلی نبوده است. دلیلش آن است، که زمان نقل و انتقال آقای ح. ک. به آقای ع. ن. مجبور شده که قرارداد اجاره نامه جدید به مبلغ سه هزار ریال با مرحوم پدرم ببندد و آنهم در حضور آقای ح. ک. و چند شهود بدون اعتراض نامبرده این قرارداد نوشته میشود.
چنانچه نامبرده اعتراض به سرقفلی داشت میتوانست همان موقع در قرارداد جدید که آقای غ. ن. به آقای. ح. ک. با اعتراض میگفت اگر قرار باشد. بنده با مالک مستقیم قرارداد اجاره نوشتهام و مبلغ سه هزار ریال ماهانه اجاره بپردازم هم در اجاره نامچه مبلغ سرقفلی دریافتی را قید نمائید که بنده در سال ۱۳۵۷ مبلغ باورنکردنی (دویست و چهل هزار تومان) که مدعی پرداخت آن هستید را در اجاره نامچه نوشته،
تا مشکل به این بزرگی و مبلغ هنگفت بدون هیچ گونه ثبتی برای مستاجر سند پرداخت بود و چنانچه قصد انتقال یا اجاره مالک را داشت همان طور که در قرارداد نوشته شده حق انتقال به غیر دارد با اجاره نامچه جدید مستاجر هم بتواند مبلغ پرداختی خودش را به آقای ک روشن سازد در صورتی که در هیچ یک از اجاره نامچهها هیچ اشارهای به این ادای آقای ن. نشده.
- مرحوم پدرم به تاریخ …… پشت برگه مالیاتی که جهت تعیین اجاره جدید برای نامبرده آورده شده بود، به مأمور دارایی با دست خط خودش نوشته، نه بنده و نه مرحوم پدرم ده شاهی سرقفلی نگرفتیم، این نوشته (با توجه به بیماری سرطان حنجره مرحوم پدرم و نداشتن صوت، جهت ادا حق، مجبور به نوشتن ورقه شده و معمولاً این کار را برای هر موضوعی انجام میداد).
- علاوه بر آن با استعلام از اداره مالیات …… در خصوص مبلغ مالیات از ملک مورد بحث، مسجل خواهد شد، که سرقفلی متعلق به چه کسی است و قطعاً مبلغ اجارهای که مرحوم پدرم و پدر بزرگم (در فرض عدم مالکیت) سرقفلی باید دریافت میکردند، خیلی کمتر بود. که فتوکپی آن از سال ١٣۴٢ تا سال ۱۳۵۲ فتوکپی و برابر اصل ضمیمه پرونده میباشد، و آقای ن. هم مثلاً مبلغ سه هزار ریال را در سال ۱۳۵۷ (به فرض دارا بودن سرقفلی) نمیکرد در حضور مستاجر قبلی مشخص میکرد.
- در تاریخ اول اسفند ۱۳۳۸ مرحوم پدربزرگم بن طی قرارداد اجاره مغازه مذکور را برای یک سال به آقای ح. ک. واگذار نموده و نقل و انتقالات وسایل مغازه و دادن نمایندگی ارج به آقای غ. ن. شاگرد مغازهاش و گرفتن پول چنانچه صحت داشته باشد. ربطی به مالکین ندارد و خود آقای ن. همچنین ادعایی ندارد و مدت قرارداد از اول اسفند ۱۳۳۸ شمسی تا ۱۳۳۹ شمسی در مقابل پرداخت مال الاجاره رسید هر ماه اخذ نماید.
در تاریخ …… پس از اتمام قرارداد اجاره به آقای ک. پدربزرگم برای مدت ۱ ماه ه آقای م. ب. به اجاره واگذار کرد این موضوع از یک سو مالکیت مرحوم ب. ن. را میرساند و از سوی دیگر پس از این که مغازهای برای ۱۱ ماه به آقای ب. واگذار گردید از ید آقای ک. خارج و او با گذشت ۱۸ سال حق واگذار مغازهها به غیر را به آقای غ. ن. نداشت، که در فرض واگذاری عملی غیرقانونی و اثری بر آن مترتب نبوده است.
- بنا بر حکم صادره بر شماره ۲- ۱۳۰۱ مورخ …… موضوع پرونده کلاسه …… از شعبه ۱۹ حقوقی …… مربوطه به همین مغازهها آقای غ. ن. با پذیرش و قبول دریافت صرفاً حق کسب و پیشه پس از انجام کارشناسی در خصوص مبلغ کسب و پیشه پس از انجام کارشناسی در خصوص مبلغ کسب و پیشه منتهی به صدور حکم گردید. چرا آقای غ. ن. در آن سال حرفی از مالکیت سرقفلی به میان نیاورد؟ نامبرده چگونه از سال ۸۳ مالکیت سرقفلی را کسب نموده است؟ و از چه کسی؟
- چگونه قابل قبول باشد، که تمام مدارک مربوط به اجاره این مغازهها در ید آقای غ. ن. موجود باشد. ولی در خصوص قرارداد سرقفلی کهامری خیلی مهم مدعی مفقود شدن آن است و از طرف دیگر بلاشک اگر مرحوم پدربزرگم و یا مرحوم پدرم قصد انتقال سرقفلی داشتند مثل بقیه قراردادهای مربوط به اجاره قرارداد تنظیم میکردند و هم اکنون در اختیار بنده بود در حالی که هیچ قراردادی نوشته نشده، و به دست ما نرسیده است.
- طبق گفته آقای ک شاهد آقای (ن) مبلغ ٢۴٠ هزار تومان که آقای ن. ادعا کرده که بابت سرقفلی به آقای ک. پرداخت نموده است. شاید جهت خرید وسایل داخل مغازه و انتقال نمایندگی ارج به آقای غ. ن. بوده، نه انتقال سرقفلی و اصولاً چنین مبلغی در سال ۱۳۵۷ بابت پرداخت سرقفلی مغازه ۳۰ متری منتفی نمیباشد.
- علاوه بر آن آقای پ. شاهد آقای (ن) از تنظیم قرارداد سرقفلی به آقای غ. ن. اظهار بیاطلاعی کرده و گفته که راجع به سرقفلی بحثی نشده است و در ادامه بیان داشته که آقای ک. بابت سرقفلی هیچ مبلغی به آقای ع. ن. پرداخت نکرده است، به فرض هم اگر آقای غ. ن بابت سرقفلی به شخصی که مالک سرقفلی نبوده است.
مبلغی پرداخت کرده باشد. فقط به ضرر خود اقدام نموده است و قطعاً اثری در انتقال سرقفلی ندارد. همچنین اظهارات بقیه شهود نیز بر پایهی حدس و گمان بوده و بلااثر است، و خصوصاً با کمی دقت در اظهارات آقای ح. ک. و آقای غ. ن. در مورد تنظیم قرارداد سرقفلی تناقض کلام آنها آ شکارتر خواهد شد.
- وفق محتویات پرونده پدربزرگم که فردی مؤمن و سرشناسی در بین مردم شناخته شده بود فروش سرقفلی را حرام میشمرد؛ لذا واگذاری سرقفلی به دیگران ادعایی بیاساس و خلاف واقع است و آقای ح. ک. مستاجر اولی و آقای غ. ن. هیچ کدام ادعایی به پرداخت سرقفلی به مالکیت اظهار نداشتهاند.
- چنانچه قاضی محترم نسبت به موضوعی علم پیدا کرده باشد. نمیتواند وفق علم خودرأی صادر نماید. بلکه باید وفق ادله را مقتضی صادر نماید. در این خصوص غ. ن. هیچ دلیل و مدرک قانونی و معتبر و قابل قبولی بر مالکیت سرقفلی خویش ارائه نکرده است.
- با عنایت به محتویات پرونده بلاشک پدر بزرگ بنده مالک سرقفلی دو باب مغازه مذکور بوده است. پرونده دلیل و مدرک و سندی که انتقال این حق را برای شخص دیگر ثابت نماید. وجود ندارد؛ لذا بنابراین مالکیت این سرقفلی همچنان برای ایشان ثابت و باقی و بدون خدشه بوده که از طریق پدرم به بنده انتقال یافته است
- در پایان تأکید مینمایم که هیچ دلیل آقای غ. ن. (مستأجر) برای مالکیت خود بر سر مغازههای مذکور ارائه نکرده است. چون درواقع ایشان مالکیت آن را به دست نیاورده است؛ لذا برای این که موضوع، برای جنابعالی واضح تر گردد و جرم و یقین حاصل شود بنابر این که آقای غ. ن. مالکیت سرقفلی است و بنده منکر آن درخواست ایشان سوگند برای رسیدن به حق و حقوق خود و ضایع نشدن آن را دارم.
بنابراین با توجه به تمام مطالب بیان شده ضمن اعلام اعتراض خود به رأی صادره از ریاست محترم دادگاه تجدید نظر جداً در خواست دارم با دقت بیشتر به محتویات پرونده و با توجه به اقدام بنده از سال ۸۲ جهت احقاق حق خود تاکنون متحمل ضرر و زیان روحی و جسمی و مالی فراوانی شدم؛ لذا تقاضای نقض حکم صادره و صدور حکم نفع به خود را دارم.
تا خداوند متعال و مساعدات حضرت عالی احقاق حق بنده شود. و لازم به ذکر است، توضیحات اینجانب در مورد تغییر کاربری مغاربها (بالکن) صرفاً جهت عمل کردن بدون مجوز مستاجر میباشد.
جهت اطلاع ریاست محترم دادگاه تجدید نظر با توجه به این که بیش از یک سال مراحل دادرسی تمام شده بود، رأی صادره نشده است. اولین کارشناس آقای مهندس …… و کارشناس محترم دادگستری تاریخ …… مبلغ 175.000.000میلیون تومان
دومین مرحله کارشناسی سه نفره سرکار خانم ……که آقای م. آقای ح. 198.000.000 میلیون تومان
سومین مرحله کارشناسی سه نفره سرکار خانم ک. م. ح. 480.000.000 میلیون تومان
چهارمین مرحله کارشناسی سه نفره سرکارخانم ک. م- ح 640.000.000 میلیون تومان
لازم به ذکر است، که اینجانب با توجه به نیاز شخصی تقاضای مغازههای موروثی را به علت بیکاری و داشتن زن و فرزند از دادگاه محترم تقاضا نمودم با توجه به مراحل طی شده که تماماً در پرونده ثبت و موجود میباشد. چگونه میتوانم چنین مبلغی را پرداخت کنم؟ وکیل بنده آقای م. مبلغ چهل تا پنجاه میلیون برای حق کسب و پیشه تعیین کرد و بنده مجبور شدم آپارتمانم را بفروشم. ولی بر اثر گذشت زمان و تورم روزافزون فعلاً هم خانهام از دستم رفته است و هم مغازهام؛ لذا از حضرت عالی تقاضای رسیدگی عاجزانه را دارم
باکمال احترام
نام و نام خانوادگی
امضاء