رأی دیوانعالی کشور نقض حکم قصاص و ارجاع به شعبه هم عرض

جستجو
آنچه در این مقاله خواهید خواند
شبکه های اجتماعی
رأی دیوانعالی کشور نقض حکم قصاص

رأی دیوانعالی کشور نقض حکم قصاص به معنای رد یا لغو حکمی است که توسط دادگاه‌های بدوی یا تجدیدنظر در خصوص قصاص صادر شده است. این رأی معمولاً به دلیل اشکالات حقوقی، نقص در مستندات، یا عدم رعایت تشریفات قانونی صادر می‌شود. هدف آن تضمین عدالت، رعایت قوانین شرعی و جلوگیری از اجرای حکمی است که ممکن است ناقص یا ناعادلانه باشد.

رأی دیوانعالی کشور نقض حکم قصاص

رأی دیوانعالی کشور نقض حکم قصاص

تجدید نظرخواه: محسن با وکالت آقای ……

تجدیدنظر خوانده: اولیاء دم مرحوم مرتضی

تجدیدنظر خواسته: دادنامه شماره …… صادره از شعبه …… دادگاه کیفری استان ……(کیفری یک)

تاریخ ابلاغ دادنامه به تجدیدنظر خواه ۹۰/۳/۲۹ تاریخ وصول دادخواست تجدیدنظر ۹۲/۴/۱۰

مرجع رسیدگی: شعبه …… دیوان عالی کشور

هیئت شعبه آقایان: …… (رئیس) (عضو معاون)

خلاصه جریان پرونده: محسن فرزند ……، ۲۷ ساله، متأهل، فاقد سابقه کیفری، بازداشت موقت از تاریخ ۹۱/۴/۲۹ تاکنون، براساس اعلام شکایت:

1- آقای محمود فرزند …… (پدر) ۲- خانم نرگس فرزند …… (مادر) والدین مقتول مرتضی فرزند محمود و قرار مجرمیت (ص ۲۰۸ تا ۲۱۵) و کیفرخواست (ص ۲۱۶ تا ۴۱۸) دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان …… به اتهام ارتکاب قتل عمدی مرتضی تحت پیگرد قانونی قرار گرفته و با تطبیق عمل وی با مواد ۲۰۵ و ۲۰۶ قانون مجازات اسلامی (بدون ذکر شقوق آن) و یا با رعایت ماده ۳ قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب ۱۳۸۱ تقاضای کیفر وی شده است.

اجمال قضیه به شرح کیفرخواست این است که: قاتل و مقتول در تعقیب یک مشاجره لفظی و با توجه به اختلافات قبلی ظاهراً باهم درگیر و متهم پس از خواباندن مقتول روی کاپوت خودروی خود در پارکینگ منزل مسکونی؟!!

محتوی بنزین یک بطری را روی وی ریخته و سپس وی را به آتش می¬کشد و مقتول به بیمارستان منتقل و پس از چند روز از حادثه قاتل را مقصر سانحه معرفی و خود نیز در بیمارستان فوت می‌نماید، مرتضی در شکوائیه خود (که متأسفانه روی مهر قضائی در ذیل آن با لاک پوشانده شده است، و کاملاً ناخوانا است) گفته است:

مشتکی عنه در مورخه ۹۱/۴/۵ شبانه به صورت تلفنی از اینجانب دعوت کرد تا به آدرس ایشان در آدرس فوق  …… مراجعه نمایم که پس از ورود اینجانب با بهانه مطالبه طلب خود پس از تهدید و ارعاب به اینجانب حمله ور شده که آثار حمله و درگیری با ایشان در خودروی ایشان نیز نمودار است، و در نهایت در حین حمله و درگیری اقدام به پاشیدن بنزین بر روی اینجانب مبادرت ورزید و با روشن نمودن شعله، آتش بشدت بدن اینجانب مورد سوختگی قرار گرفت و شدت صدمه بدنی عمدی به اینجانب به حدی است که پس از اعزام اینجانب به بیمارستان سوانح سوختگی شهید …… بلافاصله اینجانب را بستری نموده‌اند، حالیه بلحاظ تهدید عملی نامبرده و صدمه بدنی ناشی از سوختگی شدید عمدی، از مشارالیه شاکی بوده و تقاضای رسیدگی کیفری نامبرده مورد استدعاست. البته این شکوائیه فاقد اثر انگشت بوده و با امضائی که خودکار آن با متن شکوائیه متفاوت می‌باشد. امضاء شده است. (ص۱)

آتش نشانی در مورد آتش سوزی و علت وقوع حریق آورده است: بر طبق گزارش فرمانده عملیات ایستگاه مرکز در مورخه ۹۱/۴/۵ رأس ساعت 23/00 بامداد به آدرس …… اعلام گردید.

که نیرو‌های عملیاتی در محل حاضر و مشاهده گردید به هنگام جابه جایی بنزین دو نفر به نامهای مرتضی ۳۰ ساله و محسن (۲۷) ساله دچار آتش سوزی شده‌اند که در همان لحظات اولیه حریق توسط همسایگان اطفاء گردیده است، و نیروها پس از ایمن سازی محل در ساعت 30/1 بامداد به ایستگاه بازمی گردند.

علت وقوع حریق بی‌احتیاطی و عدم رعایت نکات ایمنی به هنگام جابه جایی بنزین بر اثر رسیدن دمای حرارت سیگار و فندک به بخارات حاصله از بنزین اعلام می‌گردد. ضمناً مصدومین حادثه توسط عوامل اورژانس به مراکز درمانی منتقل گردیدند. (ص 4)

مصدور در تاریخ ۹۱/۴/۹ که نیروی انتظامی با حضور پدر (محمود) و عموی وی (هادی) از او تحقیق شده است، و به علت سوختن دستهایش قادر به نوشتن و امضاء اثر انگشت زدن نبوده است.

برخلاف اظهارات وی در برگ اول پرونده گفته است: محسن به منزل زنگ زد و گفت از علیرضا پول نگرفتی؟ چون از من سیصد هزار تومان می خواست، گفتم: نه، آمد دنبالم سر کوچه …… آمد دنبالم و مرا همراه خودش به خانه مادرزنش برد و هر دو به پارکینگ رفتیم، حدوداً ساعت 30/۱۲ شب بود باهم وارد پارکینگ شدیم، چند بار هی رفت و آمد می‌کرد، مثل اینکه می‌خواهد کاری بکند، یک بشکه دو لیتری بنزین از عقب ماشین درآورد و پنج عدد سفته هر کدام ششصد هزار تومان بودند و گفت امضاء کن، من فکر می‌کردم جدی نمی‌گوید، بعدش هر کاری کرد امضاء نکردم، بعد بنزین را روی سر من ریخت و داشتم باهاش حرف میزدم و می‌گفتم این کار را نکن، ما دوست هستیم، یک لحظه نمی‌دانم چطور فندک را زد، سراپا آتش گرفت و خودمو به زمین میزدم و فریاد میزدم و با فریاد من همسایه‌ها بیرون آمدند و مرا خاموش و با آمبولانس به بیمارستان …… انتقال دادند …… همسایه‌ها شاهد بودند … (ص) 5)

متأسفانه مأمور بازجوئی وظیفه، آقای میثم در تحقیق از وی برخلاف این بازجوئی گفته است: بنده شخصاً و به تنهایی به بیمارستان شهید …… رفتم و از متوفی، مرتضی روی تخت بیمارستان تحقیق کردم، و اظهارات وی را دقیقاً مکتوب کردم، متوفی مرتضی گفت که آقای محسن به من زنگ زد و گفت پول مرا آماده کردی؟

گفتم نه، از علیرضا نگرفته‌ام، آقای محسن به من گفت: کجایی بیام دنبالت، و آمد سر کوچه، من را سوار کرد و باهم مرا به بستنی فروشی …… برد و آب هویج خوردیم و چند ساعتی حدوداً دو ساعت در خیابانها می چرخیدیم و بعدش من را به خانه‌اش برد، هر دو به پارکینگ خانه‌اش رفتیم و در را بست و چند تا سفته آورد، ……. از عقب ماشین-اش یک بشکه بنزین آورد و گفت اگر امضاء نکنی تو را آتش میزنم، من گفتم خودت را بدبخت نکن، بعد بنزین را روی من ریخت و فندک را به دست گرفت و می‌گفت، اگر امضاء نکنی فندک را روشن می‌کنم، یک لحظه نمی‌دانم چی شد فندک را زد و سراپا در آتش سوختم و خودش هم برای خاموش کردن من کمک کرد و به اورژانس تماس گرفت ولی توی ماشین اورژانس مرا تهدید می‌کرد که به کسی چیزی نگو و گرنه برادرت و پدرت را خواهم کشت، از سر تا پا سوخته بود، فقط چشمها و دهانش باز بود و بانداژ نشده بود که حتی نمی‌توانست اظهارات خود را انگشت بزند و کلیه حرفهایی که میزد واضح بود و به راحتی می‌توانست صحبت کند.

سوال: این اظهارات نزد چه کسی یا چه کسانی اخذ شد؟

جواب: من اتاق را خلوت کرده بودم و وقت ملاقات هم تمام شده بود، فقط خودم از وی بازجوئی کردم؟!! و این اظهارات را برای من تعریف کرد و کس دیگری آنجا نبود (ص ۱۶ و ۱۷) استوار یکم کرم (ظاهراً) در تاریخ ۹۱/۴/۱۱، یعنی هنوز مصدوم زنده بوده است، و شش روز پس از حادثه از وی تحقیق شده است

 گزارشگر از متهم محسن تحقیق کرده است. با احترام، در ساعت 23/۰۰ مورخه ۹۱/۴/۵ شخصی به هویت مرتضی به درب منزل ما آمد و پس از اینکه درب خانه را زد درب را برای وی باز نمودم و با توجه به اینکه قبلاً وی را می‌شناختیم و نامبرده اعتیاد شدید به مواد مخدر روانگردان شیشه داشت به زور وارد حیاط منزل ما شد و گفت چرا با آبروی من بازی کردید و گفتید پول از پمپ بنزین از اعتبار من گرفتند و آبروی مرا بردید و نامبرده یک عدد بطری دست وی بود و حالت عادی از نظر روانی نداشت و پس از توهین و فحاشی به اینجانب با صدای بلند اقدام به ریختن بنزین روی من نمود و مقداری دیگر بنزین را روی خود ریخت و قصد اخاذی از من داشت و در همین حال اقدام به روشن نمودن فندک کرد که دیگر من هیچ چیز نفهمیدم و تا آنجا یادم می‌آید بدنم آتش گرفت و نامبرده نیز آتش گرفت و من نیز اقدام به خاموش کردن مرتضی نمودم و دیگر چیزی ندیدم تا اینکه خودم را در بیمارستان.

روی تخت دیدم. با نامبرده مشکلی نداشتم و با توجه به شغلم که طلافروشی می‌باشم نامبرده از من تقاضای پول جهت تهیه مواد مخدر می‌نمود. در ضمن نامبرده کارت عابر بانکم بانک رفاه را به سرقت برده و در بهمن ماه سال نود (ص ۹)

مراتب سوختگی متهم به میزان دوازده درصد سطح بدن به طور پراکنده و از نوع درجه دوم با استناد به پرونده استنادی وی، در اداره پزشکی قانونی شهرستان …… تأیید و گواهی می‌شود. (ص 7)

مصدوم مرتضی در تاریخ ۹۱/۴/۱۶ در بیمارستان فوت می‌شود (ص ۱۰ و ۱۱ و ۱۲) پدر مرتضی با تقدیم شکوائیه‌ای و با ادعای قتل عمدی وی علیه محسن اعلام شکایت می‌کند (ص ۱۵)
محسن به دلیل سوختگی با بنزین در تاریخ ۹۱/۴/۲۱ ؟!!؟؟

در بیمارستان بستری می‌شود (ص ۱۳ و ۱۴ و ۲۶) البته از علت ترخیص وی از بیمارستان …… اطلاعی در دست نیست. فقط به شرح فوق در تاریخ ۹۱/۴/۱۱ مأمورین انتظامی در منزل وی از او تحقیق کرده (ص ۱۱) است.

ولی اینک: و به تاریخ ۹۱/۴/۲۱ مجدداً در بیمارستان …… بستری می‌شود در هر صورت هر دو شکوائیه پرونده‌های مربوطه (مادر و پدر) ضم هم شده و در شعبه …… بازپرسی مطرح می‌گردد. از اظهارات پدر متوفی مستفاد می‌گردد که مرتضی حدود یک سال پیش به
اتهام نگهداری اموال مسروقه یک دستگاه گوشی موبایل چند روزی در آگاهی …… بازداشت بوده و حدوداً دو سال پیش هم اعتیاد به تریاک داشته ولی ترک کرده بوده و هیچگونه مواد مخدری مصرف نمی‌کرده است، و از حیث نحوه اظهارات متوفی در خصوص حادثه و سفته‌ها و میزان آنها و نحوه رفتن به منزل متهم در مقایسه با مطالب مذکور از شخص مصدوم و مأمور نیروی انتظامی اختلاف نظر و بیان وجود دارد. (ص ۱۸ تا ۲۰)

بازپرس از بستنی فروش هم تحقیق کرده است که معلوم می‌شود با تلفن متهم و تقاضای آب هویج و بستنی برای دو نفر، مرتضی به تنهایی رفته و آنها را تحویل گرفته و بستنی فروش، متهم را نیز در آن لحظه ندیده است. (ص ۲۲)

از مأمور آتش نشانی آقای رضا تحقیق شده است که بر طبق اظهارات وی درب باک خودرو باز نبوده ولی صندوق عقب خودرو نیمه باز بوده است، و در پارکینگ علاوه بر اتومبیل BMV متهم، دو دستگاه اتومبیل پراید نیز بوده است. (ص ۲۷ و ۲۸) و گزارش مأمور آتش نشانی هم پیوست است. (ص ۲۹)

از همسایه‌ها و مطلعین تحقیق می‌شود: رضا فرزند …… (ص ۳۲) و محمد فرزند …… که محل کار وی کلانتری ۱۶۵ …… بوده است. (ص ۳۴) خانم شکوفه فرزند …… (ص ۴۰) داوود فرزند ……

خودروی B.M.V. متهم محسن وسط پارکینگ در کوچه و درب پارکینگ پارک شده بود و صندوق آن بالا دست، متهم لباسهایش سالم بود و فقط از ناحیه دستها دچار سوختگی شده بود، و دوست متهم بنام مرتضی فقط شلوار به تن داشت و نیم تنه بالا فاقد لباس و به شدت دچار سوختگی شده بود  …… یک لنگه دمپایی ابری لا انگشتی نیز زیر سپر ماشین خودم، توجه شود که وی مالک طبقه اول ساختمان می‌باشد، می سوخت ….. کفی صندوق عقب خودروی بی‌ام و نیز به همراه تعدادی البسه شبیه زنانه روی زمین بود. متهم با مرتضی دوست بود و بیشتر اوقات مرتضی به منزل متهم تردد داشت (ص ۶۲) و خانم فاطمه فرزند …… نامبرده نیز همانند داوود مصدوم را در حالی که شلوار به تن داشته و نیم تنه بالای وی هیچ گونه لباسی نداشته است، و دستهایش نیز سوخته بوده است

. مشاهده کرده است. (ص ۶۱) و علی اصغر فرزند …… (ص ۶۳ و ۶۴ و ۶۵) و مصطفى (ص ۶۶) که شغل وی گروهبان یکم پیمانی می‌باشد و سراکیپ امداد بوده است.

از قول امت حزب الله می‌گوید دو نفر حادثه دیده بر اثر اختلاف با همدیگر به روی هم بنزین پاشیده‌اند و هر دو نفر آتش گرفته‌اند در بازخوانی گزارش خود نیز همین ادعا را مطرح کرده است. (ص ۷۰ و ۷۱) و در نهایت توان معرفی امت حزب الله را ندارد. (ص ۹۵)

و خانم پریسا فرزند …… (ص ۶۸ و ۶۹) و آقای هوشنگ فرزند …… ص (۷۲ و ۷۳) و رضا فرزند …… (ص ۷۴) که از مراتب اختلاف حساب مصدوم و متهم حکایت دارد و آقای مهدی فرزند …… که فروشنده واحد آپارتمانی به متهم می‌باشد و به او هم بدهکار است، متهم را فردی نزول خوار می‌داند که کارش همین است، و از متهم شنیده است که متوفی از عابر بانک وی در چند مرحله مبلغ سیصد هزار تومان پول برداشته است، و از متوفی طلب دارد (ص ۷۵)

پزشکی قانونی ضمن تن پیمایی و اعلام اینکه سوختگی‌های متوفی جمعاً بیش از ۶۵% از سطح بدن را شامل بوده است، علت فوت را براساس معاینه به عمل آمده و شرح گزارش بیمارستانی سوختگی وسیع و عوارض آن تعیین کرده است. (ص ۷۸ و ۸۵)

علاوه بر اختلاف مالی جزئی متهم و متوفی آقای دکتر کامران، پزشک بیمارستان شهید …… از قول متوفی نقل کرده است که محسن من را روی کاپوت ماشین خواباند و به روی من بنزین ریخت، توجه شود، این نقل قول برای اولین بار مطرح می‌شود و گفت تو را آتش میزنم …. در پاسخ به این موضوع که چرا باید محسن تو را بسوزاند؟ با جملات نسبتاً نامفهوم گفت: محسن بود که من (مرتضی) با خواهر وی خواهر (محسن) رابطه داشته‌ام، که مرحوم مرتضی به وی جواب داده است: که من نکرده‌ام و این موضوع را انکار کرده‌ام (ص ۱۱۱) پلیس آگاهی احتمال می‌دهد که متهم دارای جنون باشد، ولی در پاسخ استعلام از پزشکی قانونی اعلام داشته است: در حال حاضر (۹۱/۷/۸) جنون ندارد و دلیلی مبنی بر جنون در گذشته نیز به دست نیامد (ص ۱۲۶).

اولیاء دم تقاضای قصاص متهم را دارند و پرونده با معلومات فوق و قرار مجرمیت (ص ۲۰۸ تا ۲۱۵) و کیفرخواست (ص ۲۱۶ تا ۲۱۸) به دادگاه ارسال و در شعبه …… دادگاه کیفری استان …… (کیفری یک) مطرح، رسیدگی قرار می‌گیرد، گواهی انحصار ورثه اخذ و پیوست پرونده می‌شود (ص ۲۲۹) آقای دکتر …… به وکالت از متهم وارد پرونده شده است. کما اینکه آقای …… هم خود را وکیل اولیاء دم معرفی کرده است.

جلسه مورخه ۹۲/۱/۳۱ دادگاه با حضور اعضاء محترم دادگاه و نماینده دادستان و اولیاء دم و متهم و وکلای آنان تشکیل می‌شود (ص ۲۸۴ و ۲۶۱) نماینده با قرائت کیفرخواست می‌گوید: مطالب به شرح کیفرخواست می‌باشد.

پدر و وکیل وی و مادر متوفی تقاضای قصاص نفس می‌نمایند و براساس کیفرخواست، و محتویات و به عنوان قتل عمدی تقاضای قصاص نفس دارند و دادگاه علیرغم اینکه دادسرا در کیفرخواست با اینکه به ماده ۲۰۶ قانون مجازات اسلامی استناد کرده و نسبت به بند‌های آن ساکت می‌باشد.

خطاب به متهم اتهام انتسابی را به صورت مطلق قتل عمدی، تفهیم کرده است، و این در حالی است که ظاهراً اولیاء دم از این حیث تقاضای رسیدگی داشته است. (ص ۲۰۶) متهم اتهام را انکار و اظهارات بعضی از مطلعین را مردود و در رابطه با نقاشی کاپوت ماشین خود نیز گفته است. مربوط به تصادفی بوده است که قبلاً صورت گرفته و نقاشی آن نیز قبل از آتش سوزی است. ….

و دادگاه از پدر متوفی سوال می‌کند: که آیا پسر شما در بیمارستان صحبت کرده است؟ و او در پاسخ می‌گوید: بله،

سوال: دقیقاً چه حرفی زده است؟

جواب: شب اول در بیمارستان …… بودند و رفتم آنجا و دیدم پوست آن خیلی سوخته است، و گفت که می¬خواستیم بنزین بریزیم که ماشین آتش گرفته است، و گفته که محسن آمد دنبال من و سپس داخل پارکینگ گفته که سفته‌ها را امضاء کن وگرنه بنزین می-ریزم و سپس این کار را نکردم، و سپس فندک زد و من آتش گرفتم و سپس دویدم به سمت در که در بسته بود.

سوال: آیا آنها باهم اختلاف داشتند؟

جواب: بله اختلاف آنها سر مبلغی بوده است که ظاهراً از کارت آن برداشت شده است و …… تهدید کرده، (ظاهراً، چرا که این کلمه و ماقبل آن ناخوانا است) که مرتضی این کار را کرده که پول را برگرداند و سپس می‌گوید که کار یک خانم بوده به نام خانم شکوفه بوده است، و یک روزی هم در وسط کوچه ما با پسرم درگیری لفظی پیدا کردند که در مقابل این اظهارات پدر متوفی، متهم می‌گوید من قبول ندارم، شاکی بیاید دست روی قرآن بگذارد و قسم بخورد که من با آن درگیری داشتیم، دادگاه از متهم می پرسید که آیا شما با خانم شکوفه تماس تلفنی نداشتید؟ و او پاسخ می‌دهد خیر.

دادگاه می‌پرسد اگر این خانم را احضار کنیم و با شما رو در رو کنیم و اظهارات خودش را بیان کند چه می گویید؟

جواب: نمی‌دانم و نمی‌توانم روی در روی خانم بایستم.

سوال: چرا آن شب خانم شما در خانه خودتان نبود؟

جواب: رفته بود خانه مادرش …

سوال: همسایه‌ها گفته‌اند داخل (حیاط) شما (بخاطر) حساب و کتاب مالی باهم درگیر شدید، چه می‌گویید؟

جواب: همچین چیزی نبوده است.

سوال: اظهارات آقای علی فرزند …… (دائی شما) برای شما قرائت می‌شود. آیا قبول دارید؟ (برگ ۱۲۲)

جواب: نمی‌دانم، در این حال وکیل اولیاء دم به اظهارات متهم (در برگ ۱۳۲و ۱۸۴) پرونده در

نیروی انتظامی و بازپرسی متناقض است. دلیل آن چیست؟

جواب: سیگار روشن بود و به  …… گفتم که سیگار را روشن نکن، اصرار داشت که سیگار را روشن کند و این کار را هم کرد، و سیگار را روشن کرد،

در این حال دادگاه از علی می‌خواهد که قسم بخورد و گفته: بله قسم می خورم به خدای سبحان که جز حقیقت چیزی نگویم.

سوال: (در برگ ۱۲۲) پرونده، شما اظهاراتی را کردید، آیا شما آن را قبول دارید؟

جواب: بله قبول دارم

سوال: در خصوص عابر بانک با شما صحبت کرده بودند؟

جواب: خیر، فقط گفت که در حین ریختن بنزین بود که یک دفعه آتش گرفتیم؟

سوال: آیا این دست خط شما است؟

جواب: خیر، مأمور گفته، سوال کرده و جواب را نوشته است.

سوال: آیا امضای شما است؟

جواب: بله امضاء من است،

و خانم پریسا فرزند …… به عنوان شاهد گفته است: ما خانه بودیم و یک صدایی آمد و گفت یا ابوالفضل! و سپس رفتیم پائین و دیدیم که یک کسی می‌زند به سر خودش و مادرم حالش بد شد.

سوال: آیا شما چیزی دیدید؟

جواب: یک چیز سفید بود و همهمه زیاد بود حتی من متهم را آن موقع نشناختم.

سوال: آیا شما حرفی شنیدید؟

جواب: خیر چیزی نشنیدم چون آن موقع گوشی در دست من بود، از من گرفتند که زنگ بزنند، که کسی بیاید و درخواست کمک کرد، و آن موقع مادرم داشت گریه می‌کرد.
دادگاه از شاهد دیگر به نام حسین فرزند …… تحقیق می‌کند:

سوال: آیا شما نسبت دارید؟

جواب: بله من شوهر عمه آقای مرتضی هستم، آن روز وقتی که دیدم سوخته بود و سه چهار روز بود که ایشان در شک (احتمالاً شوک) بوده، و سپس گفت که شخصی به نام محسن از طریق ظرف نوشابه خانواده که بنزین داخل آن بود من را آتش زده است.

سوال: آیا پزشک او هم شنید یا خیر؟

جواب: بله پزشکی قانونی بود و یک پزشک معالج هم داشت ….
دادگاه از وکیل متهم می‌خواهد که از وی دفاع نماید و ایشان به لایحه تقدیمی خود استناد و آن را قرائت می‌کند (ص ۲۳۹) تا (۲۲۶).

دادگاه خطاب به متهم، اظهارات دکتر کامران را برای شما قرائت می‌شود آیا قبول دارید؟

جواب: من آن موقع در سینه مرتضی آتش دیدم و ترسیدم و می خواستم خاموش کنم و الان هم باورم نمی‌شود که چگونه اتفاق افتاده است.

سوال: در مورد اختلاف حساب و کارت عابر بانک صحبتی نکردید؟! در این خصوص آیا شما حرفی دارید؟

جواب: من نمی‌دانم و شخص خانم شکوفه را ما اصلاً نمی‌شناسیم و از آن خبری نداریم.

سوال: اظهارات شما در برگ ۹ پرونده برای شما قرائت می‌شود، آیا قبول دارید؟

جواب: خیر قبول ندارم و حتی امضای صورتجلسه در کلانتری مال من نیست.

سوال: آیا مرحوم شیشه مصرف می‌کرد؟

جواب: بله گاهی وقت مصرف می‌کرد.

سوال: اظهارات استوار …… مأمور کلانتری …… به تاریخ ۹۱/۴/۱۱ برای شما قرائت می‌شود، آیا قبول دارید؟

جواب: قبول ندارم و حالت خوبی ندارم که من حرف بزنم، و ایشان مکتوب نماید و …
دادگاه در نهایت از متهم می‌خواهد، آخرین دفاع را از اتهام قتل عمدی به شرحی که گذشت بیان کند و او پاسخ می‌دهد: اتهام را قبول ندارم.

دادگاه ختم جلسه را اعلام و طرفین (ظاهراً) حق حضور خود را از تصمیم دادگاه اسقاط می‌نمایند در تاریخ ۹۲/۴/۱۱ با ملاحظه محتویات پرونده ختم رسیدگی را اعلام و به شرح ذیل رأی صادر می‌نماید،

در پرونده حاضر آقای محسن فرزند متهم است به قتل عمدی مرحوم مرتضی فرزند محمود
موضوع شکایت اولیاء دادگاه مرتضی وی بنامان: 1- آقای محمود فرزند …… (پدر) ۲- خانم نرگس فرزند …… (مادر) با این توضیح که بنا به قرار مجرمیت و کیفرخواست صادره از دادسرا متهم و مقتول در پی اختلافات قبلی درگیر و متهم مقتول را از روی کاپوت خودروی بی‌ام و خود خوابانده و یک بطری بنزین روی وی ریخته و او را به آتش کشیده است، و مقتول شخص متهم را در بیمارستان مقصر معرفی کرده است.

این موضوع به تأیید پزشک معالج ایشان آقای دکتر کامران نیز رسیده است، و ایشان گواهی نموده که در متن پرونده منعکس باشد و این موضوع را که متهم از وی خواسته تا چند فقره سفته را امضاء نماید که ممانعت او باعث اقدام به آتش زدنش توسط متهم شده است، و اختلافات مالی دیگری هم باهم داشته‌اند، همچنین اختلافات ناموسی، بنزین روی سرش ریخته و با فندک آتش زده است.

سابقه درگیری قبلی نیز داشته‌اند که قبل از اطلاع آنان از وقوع حریق صدای مشاجره لفظی آنان را شنیده‌اند و مأمورین به صورت شفاهی اظهارات حاضرین در محل را به درگیری آنان گفته‌اند و اظهارات متناقض متهم در مراحل مختلف تحقیق و دادگاه از جمله اینکه می خواستیم بنزین داخل باک ماشین بریزیم که بنا به گزارش مأمورین درب باک اتومبیل بسته بوده است، و فرورفتگی روی کاپوت جلو که نشان دهنده درگیری و خواباندن مقتول روی کاپوت بوده گزارش شده است. در یک جا در مورخه ۹۱/۴/۱۱ گفته، مقتول قصد اخاذی داشته که پس از توهین و فحاشی روی خود و متهم بنزین ریخته است، و ۹۱/۴/۲۷ گفته مقتول حین ریختن بنزین به داخل باک آتش گرفته، که فوقاً اشاره شد ۹۱/۷/۹ مقتول از ترس بطری را بالا پرت کرد که باعث سوختگی هر دوی ما شد و تحقیقات نشان داده که اتومبیل بنزین داشته و پمپ آن خراب بوده که قصد کرده‌اند که بنزین بریزند روی آن که این کار را نکرده‌اند و اختلافات ایشان را در مورد پول گرفتن از عابر بانک متهم و غیره را در قرار مجرمیت توضیح داده‌اند و بنا به نظریه پزشکی قانونی، کانون آتش در ناحیه سر و صورت مقتول بوده است.

سپس پخش شده به خصوص در قدام سینه و تنه سرایت کرده است. اظهارات فردی بنام سعید که از قول دائی متهم بیان شده، که اقرار به عمل حریق نموده، اما فکر نمی‌کردم که به اینگونه حریق منجر شود، تحقیقات در مورد تعمیر اتومبیل از صافکاری و نقاشی اتومبیل و تهدید فرد دیگری به اینکه او را آتش می‌زند نشانگر طرز برخورد وی با افرادی است که سعی داشته با آن درگیر شود، نحوه اظهارات وی در دادگاه و صورتجلسه مورخه ۹۲/۱/۳۱ عملاً بر دادگاه بزهکاری وی ثابت است، و عمدی بودن اقدام وی به آتش زدن مقتول محرز و مسلم است. لذا بنا به مراتب فوق و کیفرخواست دادسرا و درخواست اولیاء دم مقتول به صدور حکم قصاص اظهارات آقای رضا آتش نشان (برگ ۲۷ و ۲۹) پرونده اظهارات آقای هوشنگ (صفحه ۷۲) پرونده اظهارات علی اصغر (صفحه ۶۳) پرونده و آقای رضا (صفحه ۷۴) پرونده و نظر آتش نشان و نظریه پزشکی قانونی و سایر قرائن و امارات موجود دادگاه مستنداً به آیه شریفه«و لکم فی القصاص حیوه ….» و بند «‌ب‌» ماده ۲۰۶ و ۲۰۷ و ۲۳۱ و ۲۳۲ قانون مجازات اسلامی دادگاه متهم محسن را به یک بار قصاص نفس مرد مسلمان در حق اولیاءدم مقتول محکوم می‌نماید، آقای دکتر …… به وکالت از آقای محسن فرزند …… در مهلت قانونی تقاضای تجدید نظر کرده است که پرونده از این حیث به دیوان عالی کشور ارسال و حسب الارجاع تحت نظر قرار دارد.

هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای …… عضو ممیز و اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای …… دادیار دیوان عالی کشور، اجمالاً مبنی بر اینکه «تقاضای صدور حکم شایسته و قانونی را ‌دارم» نسبت به دادنامه شماره …… تجدید نظر خواسته مشاوره نموده چنین رأی می‌دهد

«‌رأى‌»

با توجه به مجموع اوراق پرونده و مبانی استدلالی دادنامه معترض علیه، و عدم استماع اظهارات مطلعین و شهود استنادی در متن دادنامه علیرغم تکلیف قانونی موضوع تبصره ذیل ماده ۵۹ قانون آیین دادرسی کیفری در دادگاه و اینکه اساساً نحوه شکایت شاکی (متوفی) و مؤدای اظهارات وی در بیان چگونگی حادثه در مقایسه با صورتجلسه مورخ ۱۳۹۱/۴/۹ که توسط مأموری به نام میثم تنظیم گردیده است، و اظهارات مأمور مذکور هم از حیث مؤدی و هم مسجلین صورتجلسه فوق و همچنین در قیاس با اظهارات پزشک معالج وی در بیمارستان و هم در انطباق آن با اظهارات متوفی دارای ابهام و تناقض و تهافت آشکار بوده و استناد بر آن فاقد وجاهت شرعی و قانونی و اصول دادرسی است، و از آنجا که هیچ کس ناظر و شاهد ایجاد حریق و دگرسوزی احتمالی نبوده است، و دلیلی قاطع بر کیفیت و چگونگی آتش سوزی و سوختن طرفین و اینکه چرا و چگونه اتومبیل متهم و دیگر اتومبیل‌های پارک شده در حیاط منزل علیرغم ادعای متوفی و متهم و آتش نشانها و مأمورین دچار آتش سوزی نشده است، و نظر به اینکه دلیل شرعی بر وجود اختلافات مالی و یا حتی ناموسی ادعایی بین طرفین و تداوم آن در حدی که بتواند انگیزه لازم برای کشتن شخصی را فراهم نماید اقامه نشده است، و توجه بر اینکه ارتباط صافکاری و نقاشی اتومبیل متهم با حادثه ادعایی، مدلل نیست و ملازمه ای بین آن دو وجود ندارد و توجه بر این واقعیت که در کیفرخواست دادسرا نوع قتل شقوق ماده ۲۰۶ قانون مجازات اسلامی معین نگردیده و از مجموع اوراق پرونده و مبانی استدلالی دادنامه ادعای علم متعارف و در عین حال مثبت شق (ب) ماده مذکور مستفاد نمی‌گردد و از اظهارات شخصی به نام سعید از قول دائی متهم نیز علی رغم اینکه دادگاه از این شخص هم استماع شهادت نکرده است. نمی‌توان به صورت قطع موضوع بند ب ماده ۲۰۶ را مدلل دانست و ملازمه‌ای بین تهدید شخص دیگر که فرضاً متهم گفته باشد او را آتش می‌زند بین حادثه مانحن فیه وجود ندارد و اصل تهدید ادعایی فاقد دلیل اثباتی است، و جمع بین مواد ۳۳۱ و ۲۳۲ قانون مجازات اسلامی در فرض ادعایی علم بر بزهکاری متهم فاقد وجاهت قانونی است، و اساساً اقراری از سوی متهم بر قتل عمدی وجود ندارد تا مبرز استناد به ماده ۲۳۲ قانون مذکور باشد،

بنا به مراتب معروضه فوق دادنامه معترض علیه غیر قابل ابرام تشخیص و استناداً به بند ۲۶۵ قانون آیین دادرسی کیفری  ضمن نقض آن، پرونده در جهت رسیدگی مجدد به دادگاه محترم هم عرض نخستین ارسال و ارجاع می‌گردد.

رئیس ……

عضو معاون ……

دیدگاه کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *