لایحه تجدیدنظر خواهی ضمانت سندی است که از سوی تجدیدنظرخواه (که ممکن است ضامن یا مضمونله باشد) به دادگاه تجدیدنظر ارائه میشود تا رأی صادره از دادگاه بدوی در خصوص ضمانت را بازبینی کند. هدف از این لایحه، تغییر یا لغو رأی بدوی است که ممکن است بر مبنای اشتباهات قانونی، نقص در مدارک یا عدم رعایت اصول دادرسی صادر شده باشد.
لایحه تجدیدنظر خواهی ضمانت
ریاست محترم شعبه مرجوع الیه دادگاه تجدیدنظر استان ……
از طریق شعبه ……
دادگاه عمومی حقوقی….
سلام علیکم- احتراماً
در اعتراض به حکم موضوع دادنامه شماره …… مورخ …… تصدیری از دادگاه حقوقی شهرستان …… بتاریخ ابلاغ …… متضمن الزام موکل بعنوان ضامن به پرداخت مال الاجاره معوقه مستأجر تجدیدنظر خوانده به مبلغ …… ریال بدینوسیله و در مقام معترض به حکم مندرج در دادنامه پیش گفته به استناد تمام شقوق ذیل ماده ۳۴۸ ق.آ.د.م. خاطر عالی را مستحضر میدارد؛
حکم موضوع دادنامه تجدیدنظر خواسته بدلایل ذیل فرد اجلای خلاف بیّن شرع و قانون بوده و مالاً شایسته تأیید نمیباشد:
مقدمتاً:
مطالب ذیل الذکر از باب نیک اندیشی و اخذ نتیجه مطلوبتر تسوید و موردی که باید بدواً و از نمای نزدیکتر مورد تأمل قرار گیرد اینکه استدلال محکمه بدوی در موضوع مانحن فیه بنظر صرفاً فراغت ذمه بوده لذا با رعایت اختصار و به منظور جلوگیری از انعکاس مقلدانه، هرچند تأثیری در ماهیت هم ندارد و در واقع اسقاط ما لم یحب میباشد و البته از برای ترضیه خاطر تنسیق خواهد شد باشد که مقبول نظر آن ذوات مقدس قضائی افتد انشاءا …
شرح ماوقع:
آنچه موکل ضمانت نموده اینکه چنانچه مشارالیه (مقصود مستأجر) از پرداخت مال الاجاره در مواعد مقرره تخلف ورزد اینجانب (مقصود موکل) شخصاً عهده دار پرداخت مال الاجاره در برابر موجر (مقصود تجدید نظرخوانده) خواهد بود.
با وصف فوق:
بر استنباط و استدلال دادگاه بدوی که بنظر نگارنده خالی از یک استدلال قویم و مستحکم میباشد. ایراد ذیل وارد است.
چه هر چند کلمه ضمانت بدون تعلیق در اول عبارت تسوید شده و بعد از آن تعبیر به التزام و تعهد نیز دارای قید و شرطی نیست لیکن سیاق عبارت چنین مشعر است که نوشتن این الفاظ در مقام انشاء ضمانت نبوده بلکه عبارت اخیر در زمینه ضمانت بوده و صریحاً دارای تعلیق است، و چون الفاظ عقود باید صریح و مصون از هر گونه ابهام و شبهه و جهل باشد چنین عبارتی را نمیتوان کافی برای انشاء ضمانت منجز فرض و آثار آن را بر موکل تحمیل نمود.
بنائاً به مراتب و معنونه در فوق:
پذیرش استدلال دادگاه نخستین بیش از حد انصاف، بدور از واقع نفس الامر است، و قبول آن هم از طریق حکمت و سبیل معرفت بر قوه تصور ثقیل میآید، بنظر این کمترین قلم همواره در کنار حقیقت آرام میگیرد و لاغیر. چه قاضی محترم محکمه بدوی با ترجیح راه حل سهل بر صعب قاعده اخف و اسهل از احقاق حق تحاشی نموده است.
رسیدگی و نقض حکم موضوع دادنامه معترض علیه به اصرار از محضر دادگاه تجدیدنظر استان تحت استدعاست.
با تشکر و تجدید احترام
وکیل ……